دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 13 هزارگزی مغرب مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 251 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 13 هزارگزی مغرب مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 251 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 13هزارگزی شمال شرقی بنجار و 3هزارگزی راه مالرو جلال آباد به زابل. جلگه است و آب و هوایی گرم معتدل دارد. دارای 883 تن سکنۀ شیعه است که به فارسی بلوچی سخن می گویند. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود و از محصولاتش غلات قابل ذکر است. شغل مردم زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 13هزارگزی شمال شرقی بنجار و 3هزارگزی راه مالرو جلال آباد به زابل. جلگه است و آب و هوایی گرم معتدل دارد. دارای 883 تن سکنۀ شیعه است که به فارسی بلوچی سخن می گویند. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود و از محصولاتش غلات قابل ذکر است. شغل مردم زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است جزء دهستان شراء بالا بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 66هزارگزی جنوب کمیجان و 8هزارگزی راه عمومی. دامنه و سردسیر است و 491 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و قنات و محصول آن غلات و انگور و بادام و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. از طریق سهم آباد راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان شراء بالا بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 66هزارگزی جنوب کمیجان و 8هزارگزی راه عمومی. دامنه و سردسیر است و 491 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و قنات و محصول آن غلات و انگور و بادام و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. از طریق سهم آباد راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مقدار یک نیزه در بلندی. (آنندراج). به ارتفاع نیزه ای. (یادداشت مؤلف) : کمربند گردان گرفتی به کین برانداختی نیزه بالا ز زین. اسدی. نیزه بالاست خون ز غمزۀ تو که به مشکین سنان همی ریزد. خاقانی. همان فیل برابر چشم او شخص را به خرطوم از پشت زین درربود و مقدار دو نیزه بالا در روی هوا انداخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 405). جائی که گذرگاه دل محزون است آنجا دوهزار نیزه بالا خون است. (؟) ، هرچیز بلند شبیه به نیزه. (ناظم الاطباء)
مقدار یک نیزه در بلندی. (آنندراج). به ارتفاع نیزه ای. (یادداشت مؤلف) : کمربند گردان گرفتی به کین برانداختی نیزه بالا ز زین. اسدی. نیزه بالاست خون ز غمزۀ تو که به مشکین سنان همی ریزد. خاقانی. همان فیل برابر چشم او شخص را به خرطوم از پشت زین درربود و مقدار دو نیزه بالا در روی هوا انداخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 405). جائی که گذرگاه دل محزون است آنجا دوهزار نیزه بالا خون است. (؟) ، هرچیز بلند شبیه به نیزه. (ناظم الاطباء)
یکی از دهستانهای کوچک نه گانه بخش راین از شهرستان زاهدان. این دهستان در شمال خاوری خاش واقع و آب مشروب دهستان از قنات و چشمه تأمین می گردد. از 12 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است و طایفۀ شهنوازی در آن ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
یکی از دهستانهای کوچک نه گانه بخش راین از شهرستان زاهدان. این دهستان در شمال خاوری خاش واقع و آب مشروب دهستان از قنات و چشمه تأمین می گردد. از 12 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است و طایفۀ شهنوازی در آن ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)